ماجرای چادر کشیدن از سر دختر آمر به معروف

ماجرای چادر کشیدن از سر دختر آمر به معروف

دختر آمر به معروف و ناهی از منکر در میدان پونک تهران، مورد حمله زن بدحجاب قرار گرفت.

 در این روزگاری که مردم در خواسته‌های «خود» غوطه‌ور شده‌اند و مشغولیت‌های دنیایی آنها را سرگرم کرده است، هستند کسانی که هنوز می‌خواهند فروع دین خود را حفظ کنند و برای سرنوشت نیک جامعه، دست و پا می‌زنند.

23 تیرماه امسال در پی امر به معروف و نهی از منکر به یک زن بدحجاب، مورد حمله وی قرار گرفت. این اتفاق در ماه مبارک رمضان در میدان پونک تهران رخ داد.

شرح این ماجرا را در گفت‌وگوی خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری فارس با این بانوی آمر به معروف و ناهی از منکر بخوانید:

فارس: ماجرای عصر یکشنبه را این طور شروع کنیم که شما پس از پایان یک روز تلاش و کار، به سمت منزل می‌رفتید تا اینکه با یک زن بدحجاب مواجه می‌شوید و برحسب وظیفه، احساس تکلیف می‌کنید که امر به معروف و نهی از منکر کنید اما واکنش‌ این زن، خارج از تصور بوده است، بقیه اتفاق را خودتان توضیح دهید.

شمس: مسیر برگشت من از محل کار به سمت منزل از محدوده میدان صادقیه تا میدان پونک است. ساعت حول و حوش 5 بعدازظهر بود که نزدیک مرکز خرید پونک رسیدم. معمولاً هم اطراف مرکز خریدها و پاساژها پاتوق زنان و دختران بدحجاب است با یکی از این زنان بدحجاب مواجه شدم و مثل همیشه که بر حسب تکلیف دینی، با یک جمله به آرامی، امر به معروف می‌کردم به این خانم تنها یک جمله گفتم و آن این بود که «می‌شود حجابت را رعایت کنی» فقط و فقط همین یک جمله را گفتم که هنوز به نقطه آخر آن نرسیده بودم به یک باره، به سمت من حمله کرد و گلوی من را فشار داد و با دست دیگر شروع به چنگ انداختن به صورت من کرد. من هم که روزه بودم و هوا هم گرم بود احساس خفگی می کردم اما به هر طریقی که بود تلاش کردم بدن خودم را از دست‌های او جدا کنم.

این تو هستی که باید حجابت را برداری شماها چند نفری بیشتر نیستید!

فارس: یعنی هیچ صحبتی نکرد و در جواب امر به معروف به سمت شما حمله‌ور شد؟

شمس: نه، در حین حمله ور شدن به سمت من، فحاشی می‌کرد و می‌گفت که «آدمت می‌کنم، بی‌جا می‌کنی که به من حرف می‌زنی، کاری می‌کنم که دیگر جرأت نکنی به کسی بگویی حجابت را رعایت کن و...» بعد از اینکه خودم را از دست‌هایش جدا کردم به او پیشنهاد کردم که کانکس کلانتری آن سمت خیابان است، بیا برویم تو به خاطر حرف من از من شکایت کن و من هم از اینکه شما کتکم زدی شکایت می‌کنم هنوز جمله را به پایان نبرده بودم این بار بدتر از دفعه قبل به سمتم حمله ور شد و تلاش کرد چادر و روسری‌ام را از سرم بکشد هر چقدر او تلاش می‌کرد من هم مقاومت بیشتری می‌کردم حین این کار، بلند بلند فحاشی می‌کرد و می‌گفت «این تو هستی که باید حجابتو برداری، اینجا دیگه جای شماها نیست، این شماها هستید که باید از اینجا بروید، شماها چند نفری بیشتر نیستید، بمانید خودم چادر از سرتان می‌کشم و...» در این زمان دیگر صدای من هم بلند شده بود و تلاش می‌کردم که چادرم را روی سرم حفظ کنم و به لطف خدا هم این خانم نتوانست به هدفش برسد.

دوره امر به معروف گذشته است؟!

فارس: حوالی مراکز خرید معمولاً شلوغ است و پر رفت و آمد، کسی ناظر این اتفاق نبود که به کمک بیاید؟

شمس: چرا مردم بودند، حتی کانکس کلانتری هم در آنجا بود. اما مردم بیشتر رد می‌شدند و می‌رفتند تا اینکه وقتی زمان کشیده شدن چادر من شد و من صدایم بالا رفت یک آقایی از رهگذران آمد و آن خانم را از من جدا کرد و نجاتم داد. بعد از آن حدود بیست نفر دور ما جمع شده بودند که بیشتر آنها هم آقایان بودند. بعضی‌ها در همان حین، به جای اینکه نسبت به وضع فاجعه بار ظاهر آن خانم، معترض باشند به من یادآوری می‌کردند که دوره امر به معروف گذشته است و نباید به این خانم‌های با این ظاهر حتی نزدیک شد، خانمی به من می‌گفت «به تو چه ربطی داشته، هر کسی را در گور خود می‌خوابانند» آقایی می‌گفت « این زن اوضاعش معلوم است».

فارس: با این اوصاف، وضع جسمی شما در حال حاضر چطور است؟

شمس: با اینکه چند روز از ماجرا گذشته اما هنوز آثار کوفتگی آن در سر و گردنم وجود دارد.

فارس: گفتی که یک کانکس کلانتری هم آنجا بود یعنی مأموران کلانتری هیچ عکس العملی نسبت به این اتفاق نداشتند؟ 

شمس: نه، اصلاً! در تعجبم که نیروهای پلیس در آنجا پس چه نقشی دارند، مگر نه اینکه امنیت منطقه را باید تأمین کنند؟

فارس: نیروهای پلیس در کانکس حضور داشتند؟ شاید آن زمان در محل، حاضر نبودند؟

شمس: حضور داشتند همیشه یکی از نیروهایشان بیرون کانکس می‌ایستد و کشیک می‌دهد، آن روز پلیس که از موضوع، مطلع نبود اما شلوغی بیست نفری در خیابان را که می‌دید می‌توانست حداقل عکس العملی نشان دهد. این خانم به حدی رفتاری عجیب و غیرطبیعی داشت که حتی اگر یک سوزن در اختیارش بود چشمان من را درمی‌آورد چه برسد به اینکه وسیله دیگری برای حمله داشت معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتاد. این خانم حتی زمانی هم که از دستش نجات پیدا کرده بودم فریاد می زد که «اگر یک بار دیگر ببینمت می کشمت، مگر یک بار دیگر نبینمت، زنده نمی‌گذارمت و...»

فارس: در موارد قبلی که امر به معروف و نهی از منکر داشتید، برخوردها چطور بود؟

شمس:من همیشه با خودم اقلام تبلیغاتی برای حجاب به همراه دارم سعی می‌کنم به آرامی آنها را تشویق به باحجاب بودن کنم اما تا به حال با چنین صحنه‌ای مواجه نشده بودم و این واکنش برای خودم خیلی عجیب بود.

فارس: خوب، ماجرا را تا اینجا گفتید که آقایی، شما را از دست این خانم نجات داد بعد از آن چه اتفاقی افتاد سراغ کانکس کلانتری رفتید؟

شمس: نه، تعدادی از مردم برای اینکه خطری دوباره از طرف آن خانم برای من نباشد من را تا منزل همراهی کردند ولی وقتی رسیدم خانه، خانواده به من گفتند که باید به سراغ کلانتری می‌رفتم و شکایت می‌کردم برای همین دوباره با خانواده به سمت محل اتفاق برگشتیم و سراغ کانکس کلانتری رفتم موضوع را توضیح دادم و از اینکه عکس‌العملی نشان نداده بودند گله کردم، آنها به من گفتند که حالا که این خانم رفته از چه کسی می‌خواهم شکایت کنم اما گفتم من شکایتم از مسئولان است نه از این خانم. پرسیدم گشت ارشادی که قبلاً روبروی این مرکز خرید می‌ایستاد کجاست؟ جوابم را این طور دادند که «دیگر گشت ارشاد جمع شده»؛ در حالیکه گشت ارشاد نقش بازدارندگی داشت. سربازی که در کانکس بود به من گفت که «ما فقط وظیفه داریم اینجا مراقب باشیم که دزدی انجام نشود»!

فارس: شما مسئول این اتفاق را چه کسی یا چه دستگاهی می‌دانید؟

شمس: بدحجاب‌ها وقیح شده‌اند باید کار فرهنگی بیشتری در جامعه صورت بگیرد. نباید به جایی برسیم که حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را فراموش شده بدانیم تا هر کسی هر طوری که می‌خواهد در جامعه اسلامی عمل کند.

آیت الله بهجت: امام زمان(ع) ناظر بر آنچه که می گوییم و می شنویم

صلاح فعلی ما، در چیست؟ به بازگشت و توبه از کارهایی که خودمان می‌دانیم، در داخل یا در خارج انجام می‌دهیم. در خلوت‌مان با خدا، در تضرّعات‌مان و توبه‌مان، در نمازهایمان و عبادات‌مان، دعاها خصوصاً دعای شریف «عظم البلاء و برج الخفاء» را بخوانیم و از خدا بخواهیم صاحب کار را برساند و با او باشیم. حالا اگر خداوند حضرت را رساند که رساند و الا از کنار حضرت و از رضای او، دور نرویم. حضرت حرف‌هایی را که ما به هم می‌زنیم، می‌شنوند و می‌دانند.

ایشان «عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَة» (1) هستند. جلوتر از ما، حرف‌های ما را می‌شنوند، بلکه خودمان که حرف می‌زنیم، این صدا از لب تا به گوش برسد، فاصله‌ای دارد، حضرت جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می‌شنود. آن وقت آیا ما می‌توانیم کاری کنیم که حضرت متوجه نشود و نداند؟

نقل کرده‌اند، دو نفر بودائی بودند و با اینکه در دین‌شان عقد ازدواجی وجود دارد، با هم وعده فحشا کردند و گفتند، باید یک مکان خلوتی پیدا کنیم و یک خانه‌ای هم پیدا کردند. در این خانه هم یک اتاقی پیدا کردند که اگر فرضاً کسی داخل خانه شود، نتواند داخل این اتاق بشود. یکی از آنان فهمید در این اتاق، بتی هست. جامه‌ای برداشت و روی آن انداخت که مثلاً بُت قضایای آنان را نبیند، خدای دروغی نبیند که دارند چه کار می‌کنند. آیا ما می‌توانیم از خدای حقیقی، کارهایمان را مخفی کنیم، به‌طوری که کارهایمان را نبیند و نداند که چه انجام دادیم؟

از خدا می‌خواهیم توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش که در پیش عارفان حاضر است، که ما را از خدائی بودن و از خدائیان و از وسائط امداد خدا، منحرف نکند، بصیر و بینا بکند و خودشناس باشیم، خودی‌ها را بشناسیم، خدائی‌ها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می‌شوند.

 

گاهی می‌آیند به آدم می‌گویند:«چیزی نیست. یک نوشته‌ای را اجازه بده ما امضاء بکنیم. لازم نیست شما زحمت بکشید و امضا بکنید. همین که شما اذن بدهید تا ما از جانب شما امضاء بکنیم، کافی است و کار تمام است. این هم فروش، آن هم بهایش، آن هم...!»

حالا چه کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم تا چه رسد از دیگران!

از خدا می‌خواهیم توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش که در پیش عارفان حاضر است، که ما را از خدائی بودن و از خدائیان و از وسائط امداد خدا، منحرف نکند، بصیر و بینا بکند و خودشناس باشیم، خودی‌ها را بشناسیم، خدائی‌ها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می‌شوند.(2)

 

پی نوشت ها:

1_(بخشی از زیارت مطلقة حضرت علی(ع) مفاتیح الجنان و بحارالانوار، ج 100،‌ ص 305.«چشم بینای خدا و گوش شنوای خدا هستند.»)

2_(فیضی از ورای سکوت، ص 68.)

 منبع:مجله امان شماره 8

من ز دربار حسین بن علی ماهانه دارم ...

همزمان با دومین شامگاه ماه مبارک رمضان و در دومین شب از اجرای چهارمین دوره جشن رمضانی «بر آستان جانان» در بوستان جوانمرادان ایران بیش از 5 هزار نفر از روزه‌داران حاضر در مراسم در برابر مدح خوانی خردسال‌ترین هنرمند محب اهل بیت(ع) مبهوت و شگفت زده شدند و اشک شوق از چشمان آنان جاری شد.


در این مراسم که از ساعت 21 در محل اجتماعات بوستان جوانمردان برگزار شد، مداح 6 ساله با اجرای مداحی در وصف امیرالمومنین(ع) برای ساعتی تمامی هزاران بازدید کننده از این بوستان 50 هکتاری را در یک جا جمع کرد و با طنین آوای روحانی خود حال و هوایی معنوی به مراسم بر آستان جانان بخشید.

موسوی زاده هم چنین با حضور پدر و مادر جوان خود که سید مهدی تنها فرزند آنان است، در برابر هزاران روزه‌دار حاضر در مراسم مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفت.

سید محمدمهدی موسوی‌زاده شاگرد کوچک حاج محمود کریمی مداح پیشکسوت کشورمان است که تاکنون در بسیاری از مراسم‌های دینی از جمله در حرم امام رضا(ع) در کنار استاد خویش مداحی کرده است، وی حافظ 3 جزء از کلام الله مجید و برگزیده پنجمین همایش نوگلان حسینی(ع) است.


چرا بعد از دعا کردن دست‌ها را به صورتمان می‌کشیم

بعضی از اعمالی که در میان مردم رایج است و عده بی‌شماری به انجام آنها اهتمام می‌ورزند بعضاً به تصور اینکه آن عمل صحیح است انجام می‌دهند اما در حالی که از شیوه درست آن غافل هستند، از این رو بر آن شدیم تا مواردی را که شیوع بیشتری در جامعه دارد از کتاب «عمل‌های اشتباه، پاسخ‌های صحیح» اثر حجت‌الاسلام علی سنجرانی برای علاقه‌مندان ذکر کنیم.  

1- با اینکه پیامبران و امامان معصومند، پس چرا استغفار و گریه می‌کنند؟

پاسخ: اگر سالن بزرگی را با نور کمی روشن کردیم جز اجناس و اشیای بزرگ را نخواهیم دید ولی اگر همین سالن را با نور زیاد روشن کردیم حتی یک پوست تخمه و ذره کاغذ دیده خواهد شد. نور افراد عادی کم است، از این رو تنها گناهان بزرگ خود را می‌بینند ولی پیامبران و امامان معصوم(ع) که از نور ایمان بسیار بالایی برخوردارند حتی اگر یک لحظه از عمرشان را به اعلی درجه ممکن بهره نگیرند، دست به دعا و گریه بر می‌دارند. مثال دیگر: دراز کردن پا برای کسی که درد پا دارد، نه حرام است نه مکروه، ولی می‌بینیم که گرفتاران به درد پا به هنگام دراز کردن پا از اطرافیان خود عذرخواهی می‌کنند، زیرا برای آنان احترامی قائلند که حتی از کار مباح خود شرمنده هستند.

مثال دیگر: گاهی افرادی که در تلویزیون مشغول نقل اخبارند سرفه می‌کنند و فوراً از تمام بینندگان عذرخواهی می‌کنند، با اینکه سرفه کردن گناه ندارد ولی چون خودشان را در محضر مردم می‌بینند، عذرخواهی می‌کنند. اولیای خدا نسبت به ذات مقدس او چنان معرفت و شناختی دارند که اگر عبادات جن و انس را نیز داشته باشند، خودشان را مقصر می‌دانند.

2- به چه دلیل بعد از دعا کردن دست‌ها را به صورت می‌کشیم؟

پاسخ: در پاسخ به این سؤال استناد کرده‌ام به روایات موجود که از اهل بیت (ع) است: پیامبر اکرم(ص) در خطبه شعبانیه فرمودند: «و ارفعوا الیه ایدیکم بالدعاء فی اوقات صلواتکم، فانّها افضل الساعات، ینظر الله عزوجل‌ فیها بالرحمة إلی عباده» هنگام نماز دست‌ها را به دعا بلند کنید که بهترین لحظاتی که خدا با رحمت به بندگانش می‌نگرد این لحظات است.

وقتی انسان دست به دعا برداشت، طبق روایات و سنت معصومین (ع) مستحب است آن را بر سر و صورت خود بکشد، برای اینکه لطف خدا به این دست پاسخ داده است دستی که به سوی خدا دراز شود یقیناً خالی بر نمی‌‌گردد و دستی که عطای الهی را دریافت کرد، گرامی است بنابراین خوب است آن را به صورت یا به سر بکشد گاهی امام سجاد (ع) چیزی که به سائل مرحمت می‌‌فرمودند، دست مبارک را می‌بویید و می‌گفت: این دست به دست الهی رسیده؛ چون خدا فرمود: «هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ» آنان که این شامه را دارند، می‌توانند با بو کردن دست، نشانه دست الهی را استشمام کنند و جزو همین حکمت‌هاست آنچه گفته می‌شود: بوی بهشت از فاصله هزار سال استشمام می‌شود، گروهی آن را حس می‌کنند و عده‌ای محرومند.

3- افرادی هستند که نماز نمی‌خوانند و می‌گویند «دلت پاک باشد» آیا مسلمانی بدون نماز می‌شود؟

پاسخ: در سوره مبارکه نصر می‌خوانیم که مردم وارد دین می‌شوند؛ «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» و در جای دیگر در سوره حجرات آیه 14 به کسانی که شعار دینداری می‌دادند، گفته می‌شود: هنوز ایمان وارد دلهای شما نشده است:« وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ» یعنی دین باید وارد قلب‌های مردم شود.

پس، دینداری مراحلی دارد: مرحله گرم شدن، مرحله داغ شدن و مرحله پختن شدن. هر گرم و داغی، سرد می‌شود ولی هیچ پخته‌ای خام نمی‌شود.

ورود مردم در دین آسان است. هر کس بگوید: «‎أشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» مسلمان است، این مرحله گرم شدن است اما بالاتر از گرم شدن، داغ شدن است اصحاب پیامبر با احساس و هیجان داغی به جبهه‌ها می‌رفتند و حاضر بودن در کنار پیامبر(ص) جان‌فشانی کنند ولی قرآن در سوره انفال آیه 41 می‌فرماید: «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ» اگر دین دارید، خمس غنائم جنگی را بدهید.

پس، کسانی که شهادتین می‌گویند و حتی در جبهه‌ها کنار پیامبر می‌جنگند، ممکن است در مسایل مالی آسیب‌پذیر باشند که قرآن می‌فرماید: در کنار شهادتین و جبهه و نماز، حق خدا، و رسول و فقرا را نیز بپردازید در این مرحله است که ایمان وارد قلب می‌شود.


کم گوی و گزیده گوی چون ...


در روایتی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است «اگر مردی با خانم نامحرمی(و یا بالعکس) شوخی کند، خداوند متعال در قیامت به ازای هر کلمه، هزار سال آن را در چاه های جهنم حبس می کند».

سخنان ارزشمند حضرت آيت الله حق شناس

سخنان ارزشمند حضرت آيت الله حق شناس (ره) بمناسبت نيمه ي ماه شعبان

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

بايد به استقبال نيمه شعبان رفت. اين شب بسياربزرگ است و در ضمن تعلق به امام زمان (صلوات الله وسلامه عليه) دارد، و ما همه مي گوييم منتظرامام زمان هستيم. اگر كسي مسافري داشته باشد وانتظار بازگشت او را بکشد، انتظار وقتي صدق مي كند كه براي آمدن مسافر خود، كاري بكند. كسي مثلا به مكه رفته وميخواهد مراجعت بكند، شخصي كه منتظر اوست فرشها و پرده ها وشكل ظاهري خانه را درست و منظم ميكند، شربت مي جوشاند، شيريني مي گذارد، وسايل را كماهو فراهم ميكند.

حضرت امام باقر(عليه الصلاة والسلام) مي فرمايند: چنانچه شما انتظار امامتان را مي كشيد، مي بايست رفتارتان در واجبات، و در ترك محرمات، و تخلق به اخلاق حسنه در آن حد كه توان داريد باشد. بايد كوشش كنيد، بايد در حد توان كوشش كنيد كه مورد پسند و رضاي آن حضرت باشيد.

در دعاي امشب است كه مي فرمايد:« الهي تعرّضَ لك في هذاالليل المتعرّضُون» اين دعا را مرحوم نراقي شرح كرده است كه بايد شرحش را بخوانيم. « وقصَدَك القاصدون وأمّل فضلك ومَعروفك الطالبون» الهي در اين شب متعرضان، خويش را در معرض رحمت تو قرار دادند و قصدكنندگان، قصد تو كردند و طالبان، آرزوي بدست آوردن فضل و نيكي هاي تو را داشتند. و بعد مي فرمايد: « ولك في هذاالليل نفحَاتٌ» در اين شب برای تو نفحات است. نفحات جمع نـَـفـْحه است كه بايد معنا بشود « و جوايزٌ و عطايا و مواهب تمُنّ بها علي مَن تشاء مِن عبادك و تـمْـنعُها» و براي تو در اين شب نفحه هاست كه منت مي گذاري آن را بر آن كس كه مي خواهي و منع ميكني آن را. تمنعُهاهم دارد. يعني هر كسي قابليت براي پوشش اين لباس گران مايه را ندارد، بلكه بايد صفات و خصوصياتي داشته باشد تا لياقت پيدا كند. اگر واقعاً آن صفات حسنه اي كه منظور اهل بيت است واجد باشد، مورد اين جوايز است، واگر نباشد نيست. بعضيها از سه ماه پيش خالص مي كردند اعمالشان را كه بتوانند اين شب را درك بكنند.



می توانید برای مشاهده متن کامل
روی ادامه مطلب کلیک نمائید ...

ادامه نوشته